۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

ای سیاست ...........

بابا دیگه حالم داره از این سیاسی بازی به هم می خوره!
یه روز انقدر بهمون جو می دن که با کله می ریم جلوی گوللله!
یه روز کنار می کشن و با لبخند به ریشت می خندن!
قضیه گوشت و استخون برادره که به هر حال دور انداخته نمی شه و اینام همشون سرشون تو یه آخره!
فقط ما این وسط سر یه کوچه ای گوللللله می خوره تو گلومونو دست و پا می زنیم و جون می دیم! اینا که به هرحال این همه پولو توش موندن که چه جوری هاپولی کنن! دعواشونم سر همینه، این یکی می گه بابا بسه بزار به مام برسه! اون یکی می گه نه هنوز بچه محلای سابق میوه فروشی سر نارمک موندن، باید به اونام یه پست و مقامی بدم، اونام که سیر شدن، حالا شاید به شمام یه سگ خوری دادیم!
ای دنیای کثافت، کثافت، آشغال بی شعور، ... ، .........، ............، (استغفر..........)
وای ی چه بی تربیت شدم جدیدا!
این ا.ن ما رو به کجاها که نمی کشونه!
خودمم نفهمیدم چی گفتم، یهو قاطی کردما!

۲ نظر:

  1. از اینکه به من نظر لطف دارین ممنون هستم.

    پاسخحذف
  2. یادت باشه... ما برای سیاست‌مدارها مبارزه نمی‌کنیم. برای زندگی خودمون و فرزندان‌مون مبارزه می‌کنیم.

    پاسخحذف